خبرگزاری فارس، رحمت رمضانی: سرمای جنگل میرزا را از پای درنیاورد سرمای دوستان ایرانی و دیرین خون میرزا را خشک کرده بود.
در آخرین لحظات زندگی نگاه میرزا به دوردست بود و به شمع درونش میاندیشید که چه آفتابی خواهد شد و دست در دست تنها یار خارجیاش ولگا داشت. چه سرنوشت تلخی که در وطن غریب باشی. تنها یاری که تا مرز شهادت آمد یک آلمانی بود. اما امید میرزا به پرندهای شکسته بال میمانست که امید پروازش را از دست نداد. در دی ماه طلیعه قرن بیستم در جنگل گیلان یخ زدند و ایستاده به شهادت رسیدند و بدن یخزدهاش را یار دیرینش و دشمن امروزش با تبر خیانت قطع و برای رضاخان فرستاد.